حق دوباره کرمی کرد که بیدار شوم
با نگاه تو گل فاطمه هشیار شوم
از ازل گر دل من بر تو ارادت دارد
مادرت خواست که من بر تو گرفتار شوم
همه ترس من از باقی عمرم این است
باز در پیش نگاه تو گنهکار شوم
به خدا حاجتم از سفره زهرا این است
دور از اهل سقیفه به علی یار شوم
حق آن چادر پر وصله و خاک آلوده
محرم اهل کسا با دل بیمار شوم
همچو مقداد هماهنگ شوم بارهبر
جا نثار تو چو میثم به سر دار شوم
- شنبه
- 19
- فروردین
- 1391
- ساعت
- 11:47
- نوشته شده توسط
- محمد کاظم زاده
- شاعر:
-
جواد حیدری
ارسال دیدگاه