نزن آتيش به دل
غنچه پرپر بابا
نور چشم تربابا
على اصغربابا
دست و پاميزنى
آتيش ميگيره جيگرم
قلبم ميسوزه پسرم
ميخندن به چشم ترم
واى،خنده هات قلب،منو از جا كند
میکُشه آخر،منواين لبخند
خنجرى خورده،به دل خستم
سرت آويزون،شده رو دستم
ميبينه مادرت،ازخيمه حالتم
چيكاركنم بااين،خجالتم
لالاى على على ۳
********
از تيرحرمله
پاشيده حنجرت على
خونيه پيكرت على
بيچاره مادرت على
تركاى لبت
غرق به خون شده على
دل بى سامون شده على
اشكام بارون شده على
واى،غرق درخونِ،بدنم اصغر
لرزه افتاده،به تنم اصغر
خداميدونه،که دلم خونه
شبیهِ ذلفِ،تو پریشونه
مضطرشده دلم،سخته نفس برام
ميخنده لشكرى،به گريه هام
لاى لاى على على ۳
********
چطورى تاحرم
برگردونم بدن تو
چيكاركنم باتن تو
باداغ وبامحن تو
بادلى غرق خون
تاخيمه ها ميبرمت
زيرعبا ميبرت
پيش زهرا ميبرمت
كاش،نبينه مادر،تن پرخونت
نشه سرنيزه،فاتحه خونت
هنوزاين داغ و،ندارم باور
شده قنداقه ت،كفنت اصغر
ميترسم اصغرم،ازقوم بى حيا
كاشكى نره سرت،رونيزه ها
لاى لاى على على ۳
********
شاعر : بهمن عظیمی
- جمعه
- 11
- مهر
- 1393
- ساعت
- 9:38
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه