میدونن عاشقا،
امشب،شب پر زدنه
از وفا داری گفتنه
ارباب شمس انجمنه
مرکز عاشقی،
خیمه گاه کرب و بلاست
توخیمه ای غوغابه پاست
بزم شمع و پروانه هاست
*وای،یه طرف اکبر،شبه پیغمبر
یه طرف ماه وامیر لشکر
عسلی رنگه،لبای قاسم
حر تو اون لشکر،دو دل و نادم
صحرا تو اضطراب،دریا به التهاب
محزون نواده های بوتراب
ای صبح مکن طلوع
********
همه لاهوتیان،
محو نور خیام عشق
منتظر قیام عشق
فرداست حسن ختام عشق
نگهبان حرم،
زیر پاش می لرزه زمین
سرباز قرآن مبین
جانم یل ام بنین
*آه،مثه حیدر شیر،به یه دست شمشیر
به یه دست تسبیح،رو لباش تکبیر
حضرت دریا،تو چشاش اشکه
غصهء سقا ،جیرهء مشکه
این آخرین شبه آروم زینبه
از اضطراب و غم، لبالبه
ای صبح مکن طلوع
********
علی اصغر و،
با زحمت خوابونده رباب
هر وقت میبینه خواب آب
بچه میپره از تو خواب
میگه زینب دیگه:
خوابش برام عذاب شده
حال اصغر خراب شده
غبغب بچه م آب شده
*وای،نمیخواد زمزم،هاجر عالم
بس میشه حتی، قطره ای شبنم
چه جور بگذاره،دست بروی دست؟
صفا و مروه اش،خیمه تا خیمه است
نخلستون و علم،حتی شریعه هم
با بانوی حرم،گرفته دم
ای صبح ،مکن طلوع
********
شاعر : عبدالله باقری
- جمعه
- 11
- مهر
- 1393
- ساعت
- 17:42
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه