حالا که من از حرم دورم
درمونم صبره آخه مجبورم
یه سلام میدم با حسرت طرف کربلا
آرزو دارم بمیرم عرفه کربلا
غم کربلا منو می کشه
دل من فقط تو حرم خوشه
حسین وآی ، حسین وآی
هر کی یک بار کربلا رفته
بطلب ما رو آقا هر هفته
مگه ما نوکر نبودیم رزقمونو بده
مگه ما گریه نکردیم مادرت شاهده
سینه میزنم بیا و ببین
مادرت به من میگه آفرین
حسین وآی ، حسین وآی
ساقی دل رو بی قرارش کن
به حسین ما رو یه سفارش کن
سر و کار سینه زن ها با ابوفاضله
ذکر حتی ارمنی ها یا ابوفاضله
دستای قلم دستمو بگیر
صاحب عَلَم دستمو بگیر
شاعر : سهراب افشاری
- شنبه
- 12
- مهر
- 1393
- ساعت
- 5:2
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سهراب افشاری
حجت