شب است وبغض سکوت و صدای گریه آب
تمام غصه عالم نشسته در محراب
نگاه کن که که بینی چگونه می بارد
مصیبت از در و دیوار خانه ارباب
برای غسل شب قدر آمده امشب
فقط خدا و رسولش به منزل مهتاب
بنای زندگیش را به آب می شوید
اللهی صبر علی را به فاطمه دریاب
به قطره قطره سرشکش دخیل می بندد
برآن ضریح کبود و شکسته و بیتاب
چه آبها که سراسیمه غسل می کردند
برای آنکه نماند در آن بدن خوناب
چه می رسد به علی از مرور خاطره ها
که ناله های صبورش ندارهد امشب تاب
رحمان نوازی
- یکشنبه
- 20
- فروردین
- 1391
- ساعت
- 5:10
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه