دوباره شب شد و سردرد دارد
بميرم باز مادر درد دارد
از اين پهلو به آن پهلو شد و گفت
عزيزم زخم بستر درد دارد
شنيدم در قنوت وتر ميگفت
خدايا مرگ كمتر درد دارد
بر اين سوره بيا و دست مگذار
كه آيه آيه كوثر درد دارد
ز اشك باغبان پرسيدم و گفت
نگاه ياس پر پر درد دارد
گذشت و عصر عاشورا چشيدم
غلاف و دست كافر درد دارد
منبع:وبلاگ اشعار مذهبی
- سه شنبه
- ۲۲
- فروردین
- ۱۳۹۱
- ساعت
- ۱۶:۵۶
- نوشته شده توسط
- محمد کاظم زاده
ارسال دیدگاه