در نگــاه تو بود قدر دو دنیـــا، روضه
مانده از نسل قدم های تو برجا، روضه
جیره ام را بدهید از قِبَل آتش دل
تا کنم با جگری سوخته برپا، روضه
نظرت هست به من آنقدر آقا جان که
می کشی پای مرا با همه، شب هاروضه
گفته اند عرش گلو تازه کند از نفست
شاید اندوه زمین کم بشود با، روضه
چقدر مقتل صحرای دلت سنگین است
سند قتل مرا می کند امضا، روضه
چه عرق کرده نگاه در و ودیوار امشب
آمده با پسرش، حضرت زهرا، روضه
چشم تنهای تو را اشک درآغوش گرفت
موج، سینه زن تو، ساحل دریا، روضه
بهت زن های حرم بغض که شد، شد نوحه
مشک و دست و علم و حسرت سقا، روضه
شاعر : رضا دین پرور
- جمعه
- 25
- مهر
- 1393
- ساعت
- 19:55
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا دین پرور
ارسال دیدگاه