داره می لرزه صدام – رمق نداره پاهام
قول بده تا آخرش – می مونی حسین باهام
اینهمه لشگر برای چیه ...!؟
چرا دائم می خونی مرثیه
ببین برای جسمت آوردن
نیزه و تیر و خنجر هدیه
حسین جان دلنگرونم
ببین این چشم پرخونم
به لبم رسیده جونم
(برادرم ای حسین جان)
********
میگیره این نفسم – انگاری تو قفسم
برای تو حسین جان – خیلی من دلواپسم
آخه این چه رسم استقباله
پریده رنگ و روی سه ساله
با من بگو چرا برادرم
نگاهت به سمت اون گوداله
ازم نکنه جدا شی
شهید کرببلا شی
حسین جان اربا اربا شی
(برادرم ای حسین جان)
********
شاعر : رضا رسولی
- دوشنبه
- 28
- مهر
- 1393
- ساعت
- 10:32
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا رسولی
ارسال دیدگاه