با این سن و سال کم – می کنم من قد علم
بعدِ عموم اباالفضل – دستم می گیرم پرچم
پسر تک یل اُحُد منم
آماده تیر و نیزه تنم
سرتا سر عالم بدونن که
وارث شجاعت حسنم
نوه ی پدر خاکم
مثِ بابام من بی باکم
برا عمو سینه چاکم
(عمو حسین جان ثارا...)
من ندارم حوصله – موندن برام مشکله
نزار عمه که بابام – ازم بکنه گله
ببین تو قتلگه بلوا شده
چه شور و محشری بر پا شده
عمه ببین بین این نامردا
سر عموم حسین دعوا شده
منو عمه جان کن حلال
نرفته تا عموم از حال
میرم من به سوی گودال
(عمو حسین جان ثارا...)
شاعر : رضا رسولی
- دوشنبه
- 28
- مهر
- 1393
- ساعت
- 10:46
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا رسولی
ارسال دیدگاه