• دوشنبه 3 دی 03

 اصغر چرمی

رباعی خیلی جانسوز برای گودال -( حالا كه به گودال كشانديد تنش را )

5411
30

حالا كه به گودال كشانديد تنش را
پامال نموديد تمام بدنش را
پس رحم كنيد و نبريد اين دم آخر
پيراهن جا مانده بجاى كفنش را

شاعر : اصغر چرمی

  • جمعه
  • 2
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 20:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



مهدی

پاسخ: رباعی خیلی جانسوز برای گودال -( حالا كه به گودال كشانديد تنش را )
سلام!
سایت زیبایی دارید و مطالبتون واقعا عالی بود
ممنون از زحماتتون بخاطر مطالب جالبتون
یا علی

شنبه 3 آبان 1393ساعت : 13:09

علی حسنی

پاسخ: رباعی خیلی جانسوز برای گودال -( حالا كه به گودال كشانديد تنش را )
شمع ها می سوزد و زخمی ترین پروانه ام
عطر نان تازه دارد غنچه ی پیمانه ام
شانه های کوچکم از بس که می لرزد دگر
عمه زینب سر نمیذارد به روی شانه ام
حال که برگشته ای بابا به دختر ها بگو
من عروسک داشتم روزی میان خانه ام
"با"با" بابا زبان من نمی چرخد ببین
بهر هر کاری؛دگر محتاج تازیانه ام
دختر زهرایم و دیدی که آخر شام را
نیمه شب آتش زدم با نعره ی مردانه ام
راستی اصلا تو معنای کنیزی را بگو
حرمله با خنده می گفت ای کنیز خانه ام
من کبوتر بچه ای بودم پر و بالم شکست
جان زهرا زود برگردان مرا به لانه ام
آه یادم رفته اصلا ساکن نیزه شدی
آه یادم رفته دیگر ساکن ویرانه ام
گیسوانم سوختند و توی همه بسته شده اند
من که می دانم همه از دست من خسته شده اند

التماس دعا

دوشنبه 5 آبان 1393ساعت : 09:16

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران