شیر بی باک علی
رفت به میدان و
چوطوفان
همه شیران و یلان را
چو پر کاه
به یک آه
و ناگاه
به هم ریخت و شد
ساقی دلخواه حسینی
که همه دلخوشی
ماه بنی هاشمیان
حضرت سلطان ،
یل میدان بلا بود ،
چه ماهی؟
شه پیکار و
جهاندار و
سپهدار و
یل حیدر کرار و
علم گیر و علمدار و
زده گردن بسیار و
به یک حمله ی خونبارو... !
ابالفضل
همان مرد دلاور
پسر حضرت حیدر
که ز جا کنده در قلعه خیبر
و نگو ماه
که از ماه فراتر
و نگو چشم
بگو تیزی خنجر
و نگو دست
بگو زور دو لشگر
که شده ذکر لب
قاسم و عون و علی اکبر ، همه ی عشق برادر،
پسر شیر عرب،
دشمن شب ،
عاشق خورشید نسب ،
وقت غضب
قبضه ی شمشیر به کف ،
وقت سخن
داشت به لب نقل و رطب
حضرت زینب همه جا بود
دعاگوی ابالفضل علمدار؛
همانی که زده
یکسره
از میسره تامیمنه
او یک تنه
به به به چنین هیمنه
ای آینه بنگر به تن او،
دم شب شکن او،
به برق بدن او ،
به لحن سخن او
و به خونی که شده
رود فرات دهن او
و شده جوشن
صد پاره ی او هم کفن او
و قسم می خورم اصلأ
به همان نور جبینش
و به آن برق نگینش
و به
شق القمر و قطع یمینش
و به باور
و یقینش
که شده قوت دینش
و به آن خنده ی
ناز نمکینش
و قسم می خورم اصلأ
به همان زخم به ابروش،
به بازوش ،
به آن عطر خوش
جوشن و گیسوش که مدهوش شده
عالمی از بوش
به ابرو و به بازو و
به گیسو و بر و روی
ابالفضل علمدار قسم
ماه محرم و غمش
دلخوشی ماست
و این لطف خود
حضرت سقاست
که در سینه ی ما
شور گل فاطمه برپاست،
چه زیباست و زهراست
که در مجلس ما آمده
از بس که غم
حضرت عباس در
اینجاست...
شاعر : محسن کاویانی
- سه شنبه
- 6
- آبان
- 1393
- ساعت
- 15:9
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محسن کاویانی
رضاریحانی
فقط شیر پاک خورده میتونه اینطور نفس در مدح مولا بزنه
یا حق چهارشنبه 24 مرداد 1397ساعت : 00:51