• دوشنبه 17 اردیبهشت 03


شعر اربعین -( باز هم رخت عزا بر تن كنید )

2132
1

باز هم رخت عزا بر تن كنید
آه ای زنجیرها شیون كنید
دسته های سینه زن! جاری شوید
واژه ها، گرم عزاداری شوید
روی نعش ماه، با حالی حزین
می چكد از آسمان گل بر زمین
عشق آمد بر بر دلم مجنون نوشت
اربعین را با خطی از خون نوشت
روی لب فریاد حیدر حیدر است
اربعین آغاز شوری دیگر است
اربعین آیینه ای از كربلاست
انتها نه! ابتدای ماجراست
کربلا هرچند ما را مقصد است
اربعین آغاز راهی ممتد است
باز هم صحرای محشر می شود
كربلا در دل مكرر می شود
ناله ها چون آه در دل مانده اند
ناقه ها از گریه در گل مانده اند
چشم ها، سرچشمه بیداری اند
اشك ها، تفسیر زخمی كاری اند
ابرهای غصه در تاب و تب اند
لاله های دشت،  اشك زینب اند
آه، زینب، زینب عالی مقام
آه زینب، از قیامت تا قیام!
...
می وزد عطر شهیدان باز هم
می دود در كوچه طوفان باز هم
دسته ها جمعند با سوز و فغان
آسمان گردیده امشب نوحه خوان
آسمان تا نوحه اش را دم گرفت
كوچه های شهر را ماتم گرفت
نوحه خوان! از پیكر بی سر بخوان!
باز هم از روضه اكبر بخوان
بار دیگر از صمیم سوز جان
روضه عباس را با من بخوان
هان بگو، از كاروان غم بگو
ماجرای عشق را نم نم بگو
با دلی آكنده از اندوه و غم
یاد كن از حضرت سجاد هم
هان بخوان از روزهای بی كسی
از شب دلشوره و دلواپسی
از چهل شب جوشش غم از زمین
از چهل شب داغ های آتشین
از چهل شب داغ و درد و اضطراب
از صدای ناله های آب آب
از هجوم خیزران بر لب بگو
سینه سوزان است از زینب بگو
آنكه چون شیر است در دشت بلا
هان بگو از قهرمان كربلا
از نگین خاتم پیغمبری
از شكوه خطبه های حیدری
آنكه در اوج حیا و اقتدار
حرف می زد با زبان ذوالفقار:
كربلا جز عشق و شیدایی نبود
هرچه دیدم غیر زیبایی نبود
روی لب فریاد حیدر حیدر است
اربعین آغاز شوری دیگر است
می رود از شام تا صبح حجاز
كاروانی سربلند و سرفراز

شاعر : عبدالرحیم سعدی راد

  • دوشنبه
  • 24
  • آذر
  • 1393
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران