رفت پیغمبر ولی زهرای خود را جا گذاشت
جان به روی آیه نص ذوی القربی گذشت
آتشی افروخت دشمن کز شرارش داغ گل
در دل شوریده حال بلبل شیدا گذاشت
شاخه را بشکست و گل را با لگد از شاخه چید
داغ خون با میخ در بر سینه زهرا گذاشت
محسن شش ماهه را کشت و کتاب عشق را
از برای اصغر شش ماهه بی امضا گذاشت
تازیانه خورد زهرا و ز خود این ارث را
یادگاری از برای زینب کبری گذاشت
در میان کوچه سیلی خورد و از خود این نشان
از برای آن سه ساله بعد عاشورا گذاشت
بار غم برداشت مرگ از دوش زهرا در عوض
چوبه تابوت او بر شانه مولا گذاشت
آنقدر گویم من ژولیده داغ فاطمه
آتشی از خود به جا در خانه دلها گذاشت
- یکشنبه
- 14
- دی
- 1393
- ساعت
- 8:22
- نوشته شده توسط
- محمد
ارسال دیدگاه