ساعتی ای دل بیا در کار خود اندیشه کن
بگذر از ما و منی با حق رفاقت پیشه کن
تا شوی آگه تو از بی مهری دنیای پست
عمر خود را لحظه ای تشبیه سنگ و شیشه کن
تیشه را برداشتی بر ریشهی خود میزنی
از برای قطع نفس خویش کار تیشه کن
دل بر این زیباعروس حجلهی هستی مبند
چون علی او را رها کن راه حق را پیشه کن
دشمنی با کس مکن با دوستان یکرنگ باش
شیر باش و روبهان را تار و مار از بیشه کن
ساربان مرگ است و دارد کاروان عزم رحیل
تا نرفتی تیشهای از بهر خود اندیشه کن
بشنو از «ژولیده» و ژولیدگان یار باش
تا توانی خدمت خلق خدا را پیشه کن
- دوشنبه
- 28
- فروردین
- 1391
- ساعت
- 12:25
- نوشته شده توسط
- سیدمهدی هاشمی نسب
ارسال دیدگاه