ساقـي لب تشنهي صهـباي عشق
وامدارِمَشكِ تـو ، دريـايِ عـشق
چشـم عـالم خيـره از سـربازيت
كَس ندارد همچو تو،سودايِ عشق
نيست مجنون هركه لاف عشق زد
از نـواي توسـت زنده،نـايِعشق
شد جوانـمردي خجـل از غيرتـت
هر نَفَسْ مجنـونِ تو،ليـلايِ عشق
نامت اي ماه بنـي هاشـم سِتُـرگ
شد ز بـهركـودكـان،لالايِ عشق
در طواف رويِ چونْ مـاهِ حسيـن(ع)
تشنهِ لبْ جان دادهاي،سقّاي عشق
از حرم تا علـقـمه سَعْيـَت قبـول
چون شقايق برتنت، صَدجايعشق
چـون عـلي(ع)نـامآور ميـدان رزم
بوسه زد بر دستِ تو ،مولاي عشق
عشق هم چونـان ادب ديـوانـهات
صَحنَت اي عباس،شدمأواي عشق
شاعر : داود نصیری
- دوشنبه
- 6
- بهمن
- 1393
- ساعت
- 8:53
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
داود نصیری
ارسال دیدگاه