خوب دقت کن تماشا کن ، این غروب ارغوانی را
خوب در خاطر نگه دار این رستخیز ناگهانی را
بیش از اینها صبر کن آری تا که در یادت نگه داری
شرح درد خطبه هایی که بعدها باید بخوانی را:
غنچه های زخمِ پروانه... بالهای کنده از شانه ...
رد شلاق خزان روی لاله های قد کمانی را...
این شقایق زار ، طفل من ! دفتر نقاشی عشق است
با خودت تکرار کن نام این زمین آسمانی را
کودکم مشق شبت این است با سرانگشتان زخمت بر
دفتر افلاک بنویسی درد دلهای نهانی را
بعد فردا مرد خواهی شد مردی از جنس همین پاییز
تا بفهمانی به یک تاریخ فصل های جاودانی را
بعدها وقتی که انسان از نسل آزادی سوالی کرد
در جوابش شرح خواهی داد مو به مو نام و نشانی را
نام ها را نقش خواهی زد یک به یک بر صفحه ی ایام
خط به خط تصویر خواهی کرد رنج های دودمانی را
نقش هایت آنچنان پر رنگ ، رنگ هایت آنچنان خونین
محو خواهد کرد از تاریخ ، کلک تو اعجاز "مانی" را
گوش کن فریاد زینب را گوش کن در خاطرت بسپار
تا بیاموزی به شاعر ها راه و رسم نوحه خوانی را
تا بیاموزی که عاشورا گریه نه فریاد حق خواهی ست
پس بمان اینجا و راوی شو زینب؛ این زهرای ثانی را
. . .
آه از روزی که اندوهش کودکان را پیر کرده آه! *
پس بگو از خود ...روایت کن طفل پیرِ بی جوانی را...
*یوما یجعلُ الولدانَ شیبا - روزی که از سختی اش کودکان پیر می شوند...( سوره مزمل آیه 17)
شاعر : سودابه مهیجی
- دوشنبه
- 6
- بهمن
- 1393
- ساعت
- 11:18
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سودابه مهیجی
ارسال دیدگاه