رنگ و بوی خدا رسید از راه

مظهر اهدنا رسید از راه

کوچه های مدینه بارانی است

به گمانم رضا رسید از راه

صاحب آیه های ابن شبیب

بانی روضه ها رسید از راه

در قنوت دعای بارانی

شوق یا ربنا رسید از راه

آهوی بی قرار شهر بهشت

ضامن آشنا رسید از راه

و نسیم بهشت کرببلا

تا حرم شد به پا رسید از راه

آمدی تا برای ما باشی

ضامن کربلای ما باشی

تو زلالی شبیه بارانی

حاجتم را نگفته می دانی

آبرو می خری به حکم قضا

به رضا می خری به ارزانی

سالی یک بار با حساب خودت

دعوتم می کنی به مهمانی

این کلام مراد و رهبر ماست

تو همه اعتبار ایرانی

سایه ی رحمتت به روی سرم

تا همیشه همیشه می مانی

من یقین دارم ای امام رئوف

درد من را فقط تو درمانی

تا گداهایتان خجل نشوند

حرفها را نگفته می خوانی

چقدر مهربان و آقایی

تو فقط فکر این گداهایی

کفتر بی قرار بام تو ام

به بیانی فقط غلام تو ام

تو به من دانه داده ای هر بار

من نمک گیر این مرام تو ام

بی خیال تمام مرم شهر

من فقط آشنا به نام تو ام

آب نه بلکه این می ناب است

به خدا مست مست جام تو ام

بنویسید مست لا یعقل

مست لا یعقل مدام تو ام

تر کن آقا لبی عسل بخوریم

من عسل خورده ی کلام تو ام

ای می و مستی ام امام رضا

همه ی هستی ام امام رضا

آسمان آسمان دعا کردم

روز و شب ها خدا خدا کردم

بین این صحن های نورانی

دل دیوانه را رها کردم

من که همسایه ی سحر بودم

اشک را نذر آشنا کردم

کیسه ای گندم از قم آوردم

نذر این یاکریم ها کردم

در غروب حرم کنار ضریح

زیر گنبد طلا دعا کردم

به جگر گوشه ات قسم دادم

تا تو را عاقبت رضا کردم

یک قسم دادم و چه ها کردی

راهی ام سوی کربلا کردی

شاعر : وحید محمدی

شاعر : وحید محمدی