سلام حضرت بانوی مهربانی ها
سلام روشنی صحن آب و آئینه
سلام سنگ صبور تمام مردم شهر
هزار حرف نگفته است با تو در سینه
سلام نور دو چشم امام کاظم ما
سلام زینب تنهایی امام رضا
سلام فاطمه دوم از تبار علی
چقدر رفته وقارت به مادرت زهرا
سلام ما به تو و مادرت که آنگونه
مزار محترمش بین اشک ها گم شد
و طبق گفته مرحوم مرعشی قبرت
شبیه تربت زهرا برای مردم شد
تو آمدی به قم و شهر بی قرارت شد
رسید خیل عظیمی برای استقبال
قدم قدم همه ی شهر غرق باران بود
به عشق لحظه دیدار و شوق روز وصال
زنان شهر همه دور ناقه حلقه زدند
ندید چشم کسی سایه ای ز معجر تو
و دست مردم این شهر عش آل الله
چقدر دسته گل تازه ریخت بر سر تو
نمک به زخم دل نیمه جانتان نزدند
چقدر مردم این شهر مهربان بودند
ولی به شام بلا دور عمه ات زینب
هزار حرمله و شمر بد زبان بودند
چه دید زینب زهرا میان بزم شراب
چه ها گذشت به او بین مجلس اغیار
زنان و دخترکان یزید در پرده
و دختران علی بین کوچه و بازار ....
شاعر : وحید محمدی
- جمعه
- 10
- بهمن
- 1393
- ساعت
- 9:51
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
وحید محمدی
ارسال دیدگاه