خير مقدم نشست روي لب
همه ذرات اين ديار غريب
آمدي با قدومت آوردي
ز مدينه شميم عطر عجيب
يادتان هست سجده ها كردند
همه ي اهل قم به حال قعود
يادم آمد از آن پذيرايي
در دمشق و محل قوم يهود
يادتان هست سوي تو بانو
همه دست توسل آوردند
دسته دسته براي عرض ادب
بر روي دست خود گل آوردند
شده در خاطرات ما زنده
سفر پر بلاي يك خواهر
جاي گل بر روي سرش آمد
از روي بام سنگ و خاكستر
يادتان هست روز استقبال
ازدحام عجيب اين مردم
يادتان آمد آن جماعت را
شور و شوق عجيب اهل قم
يادم آمد ز عصر عاشورا
از غريبي قبله ي حاجات
لشكري از حراميان بودند
دور اولاد مادر سادات
يادتان هست در ورودي شهر
عطر مشكي گرفت كل فضا
همه با شور و شوق مي گفتند
استغيثي فداكِ ، اخت رضا
جان عالم فداي زينب كه
بر مشامش رسيد بوي فراق
عده اي ناسزا به او گفتند
پيش چشمان مردمان عراق
يادتان هست شد تماشايي
محملي كه به گل صفا دادند
دست بيعت به محمل تو زدند
قول بر ياري و وفا دادند
طاقتي نيست تا بگويم از
سفر خواهري به شام بلا
چه بگويم تو خوب مي داني
روضه هاي سفير كرببلا
يادتان هست خواهري مي خواند
قصه ي گر گرفتن دل را
بين يك روز دست طوفان برد
از كف او تمام حاصل را
زينت كشور مني بانو
مقتدايي و اهل ايماني
اسلام عليك معصومه
اسوه ي بانوان ايراني
شاعر : اصغر چرمی
- دوشنبه
- 13
- بهمن
- 1393
- ساعت
- 16:0
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اصغر چرمی
ارسال دیدگاه