زینب آئینه ی جلال خداست
چشمه ی جاری كمال خداست
ردّ پایش مسیر عاشوراست
خطبه هایش سفیر عاشوراست
مثل كوهِ وقار برگشته
وه چه با افتخار بر گشته
غصّه و ماتم دلش پیداست
رنگ مشكی محملش پیداست
پشت دروازه خواهری آمد
خواهر بی برادری آمد
خواهری كه تنش كبود شده
رنگ پیراهنش كبود شده
نیمه جانی كه كاروان آورد
با خودش چند نیمه جان آورد
كاروانی كه شیر خواره نداشت
گوش هایی كه گوشواره نداشت
گر چه خورشید عالمین شده
چند ماهی ست بی حسین شده
چند ماه است دیده اش ابری ست
بر سرش سایه ی برادر نیست
آسمان بود و غم اسیرش كرد
خاطرات رقیه پیرش كرد
رنگ مویش اگر سپیده شده
بارها بارها كشیده شده
بهر اُمّ البنین خبر آورد
از ابالفضل یك سپر آورد
از حسینش فقط كفن آورد
چند تا تكّه پیرهن آورد
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- چهارشنبه
- 15
- بهمن
- 1393
- ساعت
- 15:27
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه