«باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است»
ماه عزاي فاطمه روح مُحرم است
خون گريه كن ز غم،كه عقيق يمن شوي
رخصت دهد خدا كه تو هم سينه زن شوي
در فاطميه از دل و جان گريه مي كنيم
همراه با امام زمان گريه مي كنيم
در فاطميه رنگ جگر سرخ تر شود
آتش فشان غيرت ما شعله ور شود
شمشير خشم شيعه پديدار مي شود
وقتي كه حرف كوچه و ديوار مي شود
لعنت به آنكه پايگذار سقيفه شد
لعنت به هر كسي كه به ناحق خليفه شد
لعنت بر آنكه برتن اسلام خرقه كرد
اين قوم متحد شده را فرقه فرقه كرد
تكفير دشمنان علي ركن كيش ماست
هر كس محب فاطمه شد،قوم وخويش ماست
ما بي خيال سيلي زهرا نمي شويم
راضي به ترك و نهي تبرا نمي شويم
قرآن و اهل بيت نبي اصل سنت است
هر كس جدا ز اين دو شود،اهل بدعت است
ما همكلام منكر حيدر نمي شويم
«با قنفذ و مغيره برادر نمي شويم»
ما از الست طايفه اي سينه خسته ايم
ما بچه هاي مادر پهلو شكسته ايم
امروز اگر كه سينه و زنجير مي زنيم
فردا به عشق فاطمه شمشير مي زنيم
ما را نبي «قبيله ي سلمان» خطاب كرد
روي غرور و غيرت ما هم حساب كرد
از ما بترس،طايفه اي پر اراده ايم
ما مثل كوه پشت علي ايستاده ايم
از اما بترس، شيعه ي سرسخت حيدريم
جان بركفان جبهه ي فتواي رهبريم
از جمعه اي بترس كه روز سوارهاست
پشت سر امام زمان ذوالفقارهاست
از جمعه اي بترس،كه دنيا به كام ماست
فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست
از جمعه اي بترس،كه پولاد مي شويم
از هرم عشق مالك ومقداد مي شويم
شاعر : وحید قاسمی
- پنج شنبه
- 16
- بهمن
- 1393
- ساعت
- 5:18
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
وحید قاسمی
ارسال دیدگاه