• جمعه 2 آذر 03


مدح و مصیبت -( رویت عجیب مثل پدر باوقار بود )

2672

یا فاطمه الزهرا س

رویت عجیب مثل پدر باوقار بود
جبریل از وقار تو در احتضار بود
الحق وجود پاک تو در بیت مرتضی
زینت برای حیدر دلدل سوار بود
بی شک خدای عزوجل قبل خلقتت
در فکر خلق کردن یک افتخار بود
خالق به خود تبارک و احسنت گفته است
چون خلقت وجود تو یک شاهکار بود
در عالم معانی و قبل از وجود لوح
عصمت ز خجلت روی تو در استتار بود
می شد پر اشک، پلک تو با دیدن علی
چشمت در این قضیه چه بی اختیار بود

حالا برعکس، قلب علی بی قرار توست
از صبح تا غروب فقط در کنار توست

رو از رخم نگیر که چشمم پر آب شد
از هجر هم نگو که دل من کباب شد
ابری میان شمس و مه خانه آمد و
بین من و تو دست مغیره حجاب شد
چیزی نشد که فاطمه ام.... گریه می کنی
چیزی نشد... عزیز تو خانه خراب شد
شرمنده ام که شوهر خوبی نبوده ام
شرمنده ام که پلک تو با خون خضاب شد
بابای فاطمیه در آتش گرفته بود
اجر نبوتت چه قدر خوب حساب شد‌
دیدی سلام حیدر تو بی جواب ماند
دیدی گلت میان لگدها گلاب شد
عمر شریف دختر تو پرشتاب شد
آخر دعای فاطمه ات مستجاب شد

حالا خودت بیا و غمم را درست کن
این نحوه ی قیام خمم را درست کن

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • جمعه
  • 8
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • خادم

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران