• دوشنبه 3 دی 03


شعر روضه ای حضرت زهرا -(میان خون پسرش داشت دست و پا میزد)

2744
2

#حضرت_زهرا_شهادت


میان خون پسرش داشت دست و پا میزد
که ناله از ته دل بین شعله‌ها میزد

نیاز داشت در آن لحظه مادرش باشد
که جای مادر خود فضه را صدا میزد

به صورتی که چشیده‌است هرم آتش را
عدو دوباره بر آن سیلی از جفا میزد

صدای یا ابتایش مدینه را لرزاند
چه آتشی به دل ختم‌الانبیا میزد؟

به هوش آمد و از محسنش خبر نگرفت
دلش فقط و فقط شور مرتضی میزد

به قول حضرت صادق :به کوچه هرکس بود
به هر چه داشت به ناموس کبریا میزد

مغیره از نفس افتاد ، غلاف سنگین بود
یکی نگفت که این بی‌حیا چرا میزد

دوباره در وسط کوچه بر زمین افتاد
گریز روضه خود را به کربلا میزد....

بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد
نهاد سر به روی خاک و ناله‌ها میزد

یکی به پهلوی او نیزه بی‌هوا میزد
یکی برآن تن مجروح با عصا میزد

صدای شیون زهرا به گوش می آمد
میان خون پسرش داشت دست و پا میزد

به نیزه هم که سرش رفت چشم او وا بود
مگر هنوز دلش شور خیمه را میزد

هنوز خشک نشد خون حنجرش، دشمن
شراره بر حرم آل مصطفی میزد

یکی به نیت غارت سکینه را میزد
به قصد کشت یکی هم رقیه را میزد

یتیمه‌ای که دلش همچو دامنش میسوخت
زسوز سینه خود وامحمدا میزد

#عبدالحسین_میرزایی

.

  • شنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 5:27
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران