*فاطمه جان،به فدای آن دل خسته ات
گریه کنم،به تو و پهلوی بشکسته ات
ای غم تو بی کرانه،راه تو شد جاودانه
بی بهانه تازیانه خوردی ای ماه ِ یگانه
فاطمه یا فاطمه جان...
*دو دستِ من بسته بود و دل ز غربت حزین
برابرم گشته ای به کوچه نقش زمین
گشته برپا از غم تو شور محشر در دل من
ای شهیده،قد خمیده،داغ تو شد قاتل من
شاعر : حاج امیر عباسی
- دوشنبه
- 11
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 5:51
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه