• شنبه 22 اردیبهشت 03

 یوسف رحیمی

اشعار فاطمیه(زمزمه) -( می شه نگاهم غرق شیون، م یزنی تا که حرف رفتن )

1830

می شه نگاهم غرق شیون، میزنی تا که حرف رفتن
بی تو علی خونه خرابه ، اي هستی من
با این چشاي غرق بارون ، با این نگاهاي پریشون
با نالۀ عجل وفاتی ، من رو نسوزون
همین طوري هستم ، شرمنده از بابات
شرمنده تر میشم ، با اشکاي چشمات
زخماي قلب من ، بی تو می شه کاري
خونه دل من از ، این امانتداري
می شه نگاهم غرق شیون ، دیگه ندارم تاب موندن
می کشه من رو غربت تو ، اي هستی من
داغت زده آتیش به جونم ، وقتی با چشمِ نیمه جونم
خونه نشینی تو می بینم ، اي مهربونم
نشد کنم کاري ، شرمنده ام مولا
دست تو شد بسته ، تو کوچۀ غمها
میدونی پرپر شد ، بهشت امیدم
وقتی که شمشیرو ، بالا سرت دیدم

شاعر : یوسف رحیمی

  • پنج شنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • محمد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران