اسیر اندوه تو هستم ، رفتی و از داغت شکستم
قد خمیده ام شاهده که ، از پا نشستم
مونده علی تنهاي تنها ، رنج تمامه بی تو دنیا
دیگه سلامم بی جوابه ، بعد از تو زهرا
بی تو چه دلگیره ، این شبهاي ابري
چیکار کنم من با ، این همه بی صبري
زینب تو بی تاب ، حسین پریشونه
حسن براي تو ، باز روضه میخونه
بعد از تو قلبم بی قراره ، درد و غم من بی شماره
آخه تموم خونۀ من ، بوي تو داره
سجاده تو وقتی می بینم ، بدجوري دلتنگ تو می شم
این در سوخته هر شب و روز ، زده آتیشم
با خاطرات تو ، دیگه دلم خونه
چشاي بارونیم ، روضه ها م یخونه
مگه یادم میره ، اون روزاي نیلی
چشماي خونبار و ، کبودي سیلی
شاعر : یوسف رحیمی
- پنج شنبه
- 14
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 13:4
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
یوسف رحیمی
ارسال دیدگاه