نه ساله که من با خیرالنسام
یادگاری عقد مرتضام
واویلا
تو کوچه تا دشمن پستش
با بغض و کینه راهو بسته ش
شکستم از ضربت دستش
تا سیلی زد عدو صدا زد
سهم تو از فدک همینه
گوشواره ی عرش الهی
گوشواره هاش نقش زمینه
.....
تو ذهن حسن
مونده یاد من
می گه با حسین
سر بسته سخن
واویلا
مادر و لحظه ی خروش
زمزم خون و وقت جوشش
گوشواره ها شکست تو گوشش
قصه ی من فقط نه اینجا
تو شهر کینه ها می مونه
بیا تا کربلا ببینی
گوش رقیه پر خونه
شاعر : محمد موحدی مهرآبادی
- جمعه
- 15
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 5:12
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد موحدی مهرآبادی
ارسال دیدگاه