همین که بهتری الحمد لله
جدا از بستری الحمدلله
فاطمه فاطمه فاطمه جانم
همین که در زدم دیدم دوباره
تو در پشت دری الحمدلله
فاطمه فاطمه فاطمه جانم
شنیدم بسترت را جمع کردی
و با سختی پرت را جمع کردی
فاطمه فاطمه فاطمه جانم
شنیدم آب دادی به حسینت
حواس دخترت را جمع کردی
فاطمه فاطمه فاطمه جانم
تو دیگر با حجابت خو گرفتی
به چندین علت از من رو گرفتی
فاطمه فاطمه فاطمه جانم
گمان کردی ندیدم زیر چادر
چطوری دست بر پهلو گرفتی
فاطمه فاطمه فاطمه جانم
جواب حرف هایم شد همین نه
غریبه بودم اما این چنین نه
فاطمه فاطمه فاطمه جانم
ببینم قصد رفتن که نداری
نرو جان امیرالمومنین نه
فاطمه فاطمه فاطمه جانم
- سه شنبه
- 9
- دی
- 1399
- ساعت
- 13:52
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
حسین رستمی
ارسال دیدگاه