نداره حریم تو صحن و رواق
نداره مزار تو شمع و چراغ
بدون نشونه هنوز تربتت
دلم خون شد از این همه درد و داغ
توي روضه هامون ، میپیچه شمیمت
تو داري حر مها ، دل ماست حریمت
داره قلب خست هم هواي بقیع
دلم پر میگیره براي بقیع
هنوزم بوي گریه هاتو داره
شباي مدینه ، شباي بقیع
غبار غم و درد ، رو دلها می شینه
امون از غریبی ، امون از مدینه
شاعر : یوسف رحیمی
- یکشنبه
- 17
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 6:24
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
یوسف رحیمی
ارسال دیدگاه