گهواره نیست کودکی ات را فلک که هست
فرمانبر تو نیست سما تا سمک که هست
وقتی به خواب می روی ای کوثر کثیر
لالایی خدیجه نباشد، ملک که هست
آن روزه ی سه روزه نیازی به نان نداشت
ای زخمی محبت عالم! نمک که هست
وقتی حضور گریه تو را آب می کند
اشک علی نشسته برای کمک که هست
نقش کبود شانه ات از ضربه های در
بر شانه ی شبان سیه نیست حک؟ که هست
مردیم از فراق تو دل با چه خوش کنیم؟
قبری که نیست از تو به جا؟ یا فدک؟ که هست...
شاعر : غلامرضا شکوهی
- یکشنبه
- 24
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 15:43
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
غلامرضا شکوهی
ارسال دیدگاه