آقا سلام روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد
آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد
تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد
این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختیار گریه حیدر شروع شد
وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایام خانه داری دختر شروع شد ...
---
دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر
یک ماجرا به قافیه سر شروع شد
شاعر : وحید محمدی
- سه شنبه
- 26
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 16:31
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
وحید محمدی
ایوالفضل
من یه کپی از این شعر برداشتم
ان شالله که بتونم تو مجالس حقش را ادا کنم.
التماس دعا یا علی جمعه 29 اسفند 1393ساعت : 16:03