آقا سلام جای تو در خلوتم کم است
حالم شبیه لرزه پس لرزه بم است
بی معرفت شبیه من اصلا ندیده ای
اما همیشه ناز مرا هم خریده ای
گشتم اسیر نفس پلیدی مرا ببخش
باهر گناه من چه کشیدی مرا ببخش
شرمنده ام که در صف عصیان پدیده ام
زخم قدیمی دلتان را دریده ام
من معترف به جرم و گناهم ولی چه سود
رو تیره تر ز سنگ سیاهم ولی چه سود
بگذار بگذریم ز این عبد پر گناه
حرفی بزن ز سوز دلت شاه بی سپاه
اصلا بیا بگو کمی از حال ناخوشت
از بی کسی وغربت و این فال ناخوشت
این فال بد که من شده ام مثل دشمنت
بدتر ز دشمنت ولی از وصله تنت
از مردم زمانه چه زجری کشیده ای
ای حیدر غریب نگو که بریده ای!
آقا گذر کن از همه تقصیر عاصیان
دیگر بیا ظهور نما ، منجی جهان
برگرد و از زمانه بگیر انتقام را
تفسیر کن به زخم دلت التیام را
زخم دل از کجاست تنهاترین امام؟
یادم نبود در بدری های تلخ شام
یک زن میان آنهمه نامحرمان پست
با طعنه زبان دل زینب چنان شکست
هجده قمر بروی نی و چشم دختران
تخریب حرمت علوی، چوب خیزران
شرمنده ام که حال خودم هم خراب شد
چشمان من مثال شما غرق آب شد
پس لااقل بخاطر مادر ظهور کن
از کوچه های تنگ مدینه عبور کن
گفتم ز کوچه و دل زارم کباب شد
این آسمان بروی زمانه خراب شد
ای وای ، کوچهْ تنگ و دلی سنگ و غربتی
طفلی مدافع حرم است و چه غیرتی
بر پنجه پا شده به دفاع بهر مادرش
دستی عبور کرد ز بالای پیکرش
تا شد به صورت گل یاسش قریب دست
وای از دل پسر که گوشواره هم شکست
خاکم بسر من چه نوشتم برایتان
دیگر بس است روضه نگویم ز آسمان
تنها قسم به قلب حزین حسن بیا
از بهر مادرت نه به این حرف من بیا
شاعر : علی اکبر نازک کار
- سه شنبه
- 26
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 18:40
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
علی اکبر نازک کار
ارسال دیدگاه