• دوشنبه 3 دی 03


دوبیتی های شهادتی

5323
1

غریبی مرا آنان چو دیدند

به درب خانه ام اتش کشیدند

لگد بر در زدو دیدم به چشمم

چگونه یاس را از شاخه چیدند

 

 

غریبی مرا آنان چو دیدند

به درب خانه ام اتش کشیدند

لگد بر در زدو دیدم به چشمم

چگونه یاس را از شاخه چیدند

 

نبینم دست بر پهلو بگیری

 

 

به درد و غصه هر دم خو بگیری

الهی بشکند دست هرآنکس

که باعث شد تو از من رو بگیری

 

به یاد کوچه شد دل پر شراره

که من دیدم به چشم پر ستاره

چنان از کینه زد سیلی به رویت

که از گوش تو افتاد گوشواره

 

علی را تا که من بی یار دیدم

خودم را در بر اغیار دیدم

به یاریش چنان خوردم سیلی

که در کوچه حسن را تار دیدم

حسن جواهری

  • دوشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 21:47
  • نوشته شده توسط
  • حیدریم

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران