هنوز پرده نيانداختيم امير شديم
هنوز جلوه نکرديم بى نظير شديم
فقير خانه مايند بندگان خدا
براى آنکه خداوند را فقير شديم
غذاى سفره ما از تجليات خداست
شبانه روز ازين سفره بود سير شديم
بلند شانه ما را بلا شکسته نکرد
از اشتياق خدا بود زود پير شديم
همين که ريخته شد خون ما به جوش آمد
پس از شهيد شدن چند تا غدير شديم
به جان خويش خريديم درد را اما
براى دوستمان جوشن کبير شديم
اگرچه بسته شود دست ما ولى باز است
به دست بسته مان باز دستگير شديم
قرار بود اگر حرف بد به ما بزنند
چرا شهيد شديم و چرا اسير شديم؟!!!
درست وقت زمانش به آسمان رفتيم
نه زود آمده بوديم ما نه دير شديم
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- سه شنبه
- 1
- اردیبهشت
- 1394
- ساعت
- 8:32
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه