حسین ، برادر بریده حنجر
پاشو به استقبال خواهر ، که اومده با چشمای تر
حسین ، شد آسمانم بی ستاره
قرآن بخون برام دوباره ، از اون گلوی پاره پاره
همین جا بود که دیدم ، روی سینه ات نشسته
دیدم که مثل مادر ، استخونات شکسته
بعد تو و اسارت ، گوشواره ها و غارت
چشم حریص دشمن ، می کرد به ما جسارت
حسین غریب مادر
******
داداش ، ای کشته ی همیشه زیبا
یادته نشناختمت اینجا ، افتاده بودی تک و تنها
حالا ، اگر ببینی روی خواهر
منو نمی شناسی برادر، شدم خمیده مثل مادر
برا لبای تشنه ات ، از سفر آب آوردم
از شام و کوفه سوغات ، دل کباب آوردم
این منو می سوزونه ، بعد یه عمر عزیزی
دشمن می خواست ببره ، دخترتو کنیزی
حسین غریب مادر
شاعر : محمد مهدی روحی
- یکشنبه
- 6
- اردیبهشت
- 1394
- ساعت
- 6:46
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
محمد مهدی روحی
ارسال دیدگاه