این جمعه هم بدون تو سر شد امام من
تلخ است بی تـو زمـانه بـه کام من
مـن را هـمه به نـام تو آقـا شناسنم
یک بار هم صدا بزنم تو غلام من
خود کرده را تدبیر نیست دانم ولی
دستم نکن رها تو ای با مرام من
با کار های روز و شبم زجر دادمت
پر کن ز ساغر فیضت تو جام من
شرمنده،نیستم همه دم فکر ویاد تو
آری شود سحر بدون تو شام من
رحمی نما وباز دعا کن برای من
باشـد میان منتقـمان تـو نـام من
شاعر : فرزاد قائمه
- دوشنبه
- 7
- اردیبهشت
- 1394
- ساعت
- 18:41
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
فرزاد قائمه
ارسال دیدگاه