• دوشنبه 3 دی 03

 اسماعیل تقوایی

سوگ ام المصائب -( زینبم من زینت وجان پدر )

3034
2

زینبم من زینت وجان پدر
دخت زهرا وعلی دادگر
زینبم من با مصیبتها عجین
مادریشان در وجودم جلوه گر
کودکی بودم که بی مادر شدم
بعد او گشتم پرستار پدر
بعد مادر نوبت بابا رسید
دیدم او را غرقه ی در خون سر
زهر شمشیر عدو جانش گرفت
بر دلم بنهاد داغی تازه تر
آه از روزی که شد جانم حسن(ع)از جفای همسرش خونین جگر
گشت نعش پاک او آماج تیر
با سرشک خون نمودم دیده تر
صد فغان از داغهای آخرم
کربلا وروزهای پر خطر
کربلا وداغهای پر شمار
ناجوانمردی قومی خیره سر
کربلا،داغ علمداری جوان
دیدن دست حسینم بر کمر
کربلا ،داغ اذان گوی حرم
رفتن بابا به بالین پسر
کربلا ،سربازک شش ماهه ای
آن گلوی نازک وتیر سه پر
کربلا وقتلگه  بی سر حسین
حالتم با دیدن او محتضر
کربلا وآتش بر خیمه ها
دیدن اهل خبام در بدر
کربلا ،طعم اسیری بعد از آن
همره راس عزیزانم سفر
زنده ماندم لیک با حالی نزار
شد نصیبم انکساری در کمر
بازگشتم در مدینه دل غمین
بی برادر،بی پسر،بی بال وپر
طول هجرانم بشد یکسال ونیم
خواستم مرگ از خدای دادگر
نیمه ی ماه رجب گشتم رها
فصل هجرانم دگرآمد بسر

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 8:0
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران