اشک این چشام دوباره باز میباره روی گونه هام
حرم شده آقا یه آرزو برام کربلا میخوام
خالیه پیاله ام یه وقت ندی منو جای دیگه حواله ام
آخه من یه عمریه گدای خونه ی تو و رقییه ی سه ساله ام
وقتی من تو هیئتم یه حسی بم میگه که انگاری به زیر قبتم
فاطمه خریدم و رقیه کرده توی روضه ی تو دعوتم
چه لذتی داره آقا نوکری بگو بهم منو حرم میبری
(آقام آقام حسین حسین حسین)
آخرش میام میدم توی حرم به محضرت سلام
من اومدم فقط بهت بگم آقام کربلا میخوام
اینه آرزوی من یه شب توی حرم بشم برا تو سینه زن
ایشاالله یه روز آقا پیرن سیاه تو میشه برای من کفن
دلتنگم آقا برات چی میشه باز باشم یه روز میون زایرات
چشمامو میبندم و دوبار پر میگره دل بهسوی کربلات
چه لذتی داره آقا نوکری بگو بهم منو حرم میبری
شاعر : سید هاشم ساعی
- چهارشنبه
- 9
- اردیبهشت
- 1394
- ساعت
- 17:32
- نوشته شده توسط
- سید هاشم ساعی
- شاعر:
-
سید هاشم ساعی
ارسال دیدگاه