• شنبه 3 آذر 03


شعری در مدح و منقبت حضرت زینب (س)،زینب خدایِ بندگی ذوالجلال بود -( سرچشمه بود، روشن و پاک و زلال بود )

3300
2

سرچشمه بود، روشن و پاک و زلال بود
زینب خدایِ بندگی ذوالجلال بود

در قله های معرفت و عاشقیِ حق
زهرا سرشت و عابد و احمد خصال بود

در مدح او بس است همین که نوشته اند
عالِم به بطنِ هر سخن و هر سؤال بود

زهرا که رفت مادر یک خانواده شد
در آن زمانه ای که خودش خردسال بود

او سال های سال کنار حسین بود
یعنی جدایی اش ز برادر محال بود

اما میان کرب و بلا حرمتش شکست
روزی که داغْ دیده و بشکسته بال بود

خود را رساند بر سر گودال پر ز خون
با حالتی که تشنه و آشفته حال بود

صد تازیانه خورد ولی باز هم رسید
زینب تمام فکر و خیالش وصال بود

بی بی جدا نشد ز تن پاره پاره اش
مست شمیم رایحه ی لایزال بود

میگفت ای برادر من، از فراز تل
دیدم برای پیرهنت هم جدال بود

با کعبِ نی زدند بماند بقیه اش
این قد خم نتیجه ی آن انفصال بود

حق داشت بعد کرب و بلا روضه خوان شود
او شاهد مصیبت سخت هلال بود*

مقتل نوشته است "که در شام..." بگذریم
کاش آنچه گفته ابن مقرم خیال بود

آتش گرفت و سوخت در آن شهر بی حیا
آن جا نظر به آل پیمبر حلال بود

داغی چشیده است که محصور واژه نیست
این روضه های سخت برای مثال بود

*بیت یازده اشاره به روضه هلال بن نافع دارد

شاعر : محمد جواد شیرازی

  • یکشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران