• دوشنبه 3 دی 03


حضرت زینب(س)-وفات -( هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها )

3005
4

هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها
رسیده جان من برلب دگر سیرم از این دنیا
حسین جان بعد تو دیگر خمیده قامت خواهر
بمیرد از غمت زینب همین امروز یا فردا
اگر مویم سپید است و اگر من تار می بینم
دلیلش هجر تو بوده ، کجایی ماه بی همتا ؟
در این یکسال و نیم از بعد عاشورا شده کارم
بگیرم مجلس روضه ، کنم بزم عزا برپا
لباس خونی ات را باز روی سینه ام دارم
دوباره یادم افتاده غروب روز عاشورا
به زور ضربه ی نیزه ز روی اسب افتادی
سپاهی حلقه زد دورت شدی در قتلگه تنها
خودم دیدم که قاتل خنجری را دست و پا می کرد
خودم دیدم که می آمد به روی سینه ات با پا
خودم دیدم ز روی تل که می لرزید دستانش
جدا می کرد رأست را به پیش مادرم زهرا
برادر جان پس از تو خیمه هایت سوخت در آتش
عدو خوشحال و طفلانت فراری در دل صحرا
به دست دشمنت عمامه و انگشترت دیدم
میان عده ای بوده سر پیراهنت دعوا
مرا با کعب نی از کوفه میزد دشمنت تا شام
به زیر تازیانه ناله ی من بوده : “واجدّا..”
به روی نیزه تا دیدم جبینت غرق در خون است
به پای چوبه ی محمل شکستم من سر خود را
ز بام خانه های شام آتش بر سرم افتاد
ولی دستان بی جان و کبودم بسته بود آنجا
جسارت شد به دختر ها میان بزم و محفل ها
به پیش دیدگانِ خونی و شرمنده ی سقا
عدو ما را میان کوچه های شام می گرداند
شکسته شد غرور ما میان آن یهودی ها
**
" گدایی می کنم هرشب ، سر کویِ تو یا زینب
گدایی می کنم تا کربلای من شود امضا

شاعر : مهدی قاسمی

  • سه شنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 5:19
  • نوشته شده توسط
  • محمد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران