عجب فضائل عرشی، عجب کمالی داشت
چه قدر و منزلت و جلوه و جلالی داشت
به پیش پرتو خورشید تیره گی محو است
سپیده را چه غمی گر سیاه چالی داشت
کجاست گر که عبائی از او فقط باقی است
میان شور مناجات خود چه حالی داشت
نگشت مانع پرواز او غل و زنجیر
برای سیر و سلوکش همیشه بالی داشت
چراغ خلوت او بود ذکر یا قدوس
که آن حقیقت روشن دل زلالی داشت
نبود غافل از اندیشۀ خدا جوئی
به قدر فرصت گل ها اگر مجالی داشت
به گردنی که نشد خم، به پیش ظلم و ستم
ز باغ سرخ شهادت عجب مدالی داشت
تمام زندگی او قیام بود و جهاد
چه روزهای عزیزی، چه ماه و سالی داشت
از آن دعا که به لب داشت در شب هجران
امید روشنی و مژدۀ وصالی داشت
غمش ز بس که مقدس بود ،«وفائی»گفت
امین وحی خدا از غمش ملالی داشت
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- سه شنبه
- 22
- اردیبهشت
- 1394
- ساعت
- 8:4
- نوشته شده توسط
- محمد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه