• دوشنبه 3 دی 03


مناجات با حضرت صاخب -( به تار و پود وجودم ، بتاب نور امیدی )

2141
4

به تار و پود وجودم ، بتاب نور امیدی
منم که ظلمت محضم، تویی که صبح سپیدی


به راه جاده نشستم ، که تو ز پرده در آیی
نیامدی مه نازم، مگر ز من تو چه دیدی؟


تو مدتی است ز کوی ، من گدا نگذشتی
دل خدایی خود را ، ز من خلاصه بریدی


به صبح جمعه به بازار عشق آمده بودی
منم که آمده بودم ؟ چرا مرا نخریدی؟


تویی که باب جنانی، برس به داد دل زار
به درب بسته رسیدم ، کجاست از تو کلیدی؟


اگر نیامده بودی، دلم اسیر و سیه بود
هزار شکر دل من ، هر آنچه گفت شنیدی


دگر ندارم امیدی.... برای صبح ظهورت
کجاست از تو بشارت ،کجاست از تو نویدی


ببین که نوکرت اصلا ، به جز منیت و من من
برای امر ظهورت ، نکرده کار مفیدی


بریدم و نبریدی ، بریدم و نبریدی
بریدم و نبریدی ، بریدم و نبریدی

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • سه شنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • خادم المهدی(عج)

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران