امروز آقا، بي تو جور ديگري بود
حتي نگاه ياسها، نيلوفري بود
خورشيد مثل پنج شنبه پا نمي شد
انگار بين رختخوابش بستري بود
برشانه هاي شمع ها در اول صبح
تابوت يک پروانه ي خاکستري بود
وضعيت آب و هوا مثل هميشه
مثل هواي جمعه ي پشت سري بود
چشم زمين جاهليت خيز دنيا
دنبال خطّ کوفي پيغمبري بود
اينکه غروب است و کمي بارانيم، نه
از اولش همه روز گريه آوري بود
در چشمايم ، التماس آخرينم
ما را به سمت "چشمهايت مي بري" بود
وبلاگ روضه
- یکشنبه
- 10
- اردیبهشت
- 1391
- ساعت
- 4:47
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه