یه گل یاس خمیده
برگ گلهاشو کی چیده
روی نیزه اسیری
سر باباشو میدیده
پهلو هاشو کی شیکسته
از زمونه شده خسته
با سر و روی برهنه
میدوید با دست بسته
روی خارای بیابون
زخمی میشه پای مجنون
سر بابش روی نیزه
تن باباش روی هامون
روی نی قرآن میخونه
بابای خوب و غریبش
میرسه تا آسمونا
ناله ی امن یجیبش
باباجون مهربونم
الهی دردت به جونم
رگ های سرت بابا جون
پر خون شده میدونم
بابا جون کدوم حرومی
رگاتو ز هم گسسته
چشای خمار عشقو
نکنی توباز و بسته
این جا جای گریه زاری
شادی میکنم برامون
توی این شبای غربت
یا حسین حسین نوامون
- یکشنبه
- 7
- تیر
- 1394
- ساعت
- 7:13
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه