• شنبه 8 اردیبهشت 03


مدح و مناجات و روضه -( خادمان حرمت جن و ملک ، جبرائیل )

1939
1

یا امام حسن مجتبی (ع)
خادمان حرمت جن و ملک ، جبرائیل
می کند حضرت خالق ز مقامت تجلیل
گشته عرش از خم ابروی کمانت تشکیل
کی کنم ماه جمال تو به یوسف تمثیل
از خدا خواسته ام کلب درت باشم چون
می شود کلب ز مهر تو به انسان تبدیل

در کف تربت پاک تو به طف افتادم
طف اشکم که ز هجر‌ تو به کف افتادم

از خدا خواسته ام مرغ مهاجر باشم
برترین قاصدک قرن معاصر باشم
گر بنا هست که هجرت بنمایم از خود
بهتر آنست به سوی تو مسافر باشم
بال و پر باز کنم اذن زیارت گیرم
در کنار حرم پاک تو زائر باشم

گوشه چشمی بنما شمع مزار تو شوم
بی امان گریه کنم ابر بهار تو شوم

دانه اشکی بده تا من ز غم آواز کنم
تا که از سوز خودم ساز تو را ساز کنم
گریه کن های تو ازاهل بهشتند فقط
باید این دفعه کمی اشک پس انداز کنم
بگذارید که من تیر خلاصی بزنم
روضه را از طرف تشت جگر باز کنم


روی یک تشت .... جگر ریخت .... بمیرد زینب
علقمه.... چشم قمر ریخت ... بمیرد زینب

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • دوشنبه
  • 8
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 10:10
  • نوشته شده توسط
  • خادم المجتبی ع

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران