غصه و غم ها دگر گشته فراموش من
تا که رسیدی پدر باز در اغوش من
خون به دلم کرده ایی
خون شده بال و پرم
سر زده تو سر زدی
بر من و بر خواهرت
دیر امدی دلتنگت شدم
خونین هستی همرنگت شدی
فرش راه تو این گیسوی سپیدم
بشنو بابا تا بگو یم که چه کشیدم
بابا حسین بابا حسین
چقدر چهره ات عوض شده
چرا موهات سوخته
اتش دوری ز تو کردی چو خاکسترم
شکر خدا عاقبت امدی ای دلبرم
کرده دلم غرق خون زلف پریشان تو
سیرم از این زندگی ای پدرم جان تو
ماندم تنها در ویرانه ها
بی کس و بی یار و هم نوا
همچون زهرا پیکر من گشته کبود
غیر از عمه یک نفر یار من نبود
بابا حسین بابا حسین
- پنج شنبه
- 11
- تیر
- 1394
- ساعت
- 6:3
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه