سنگ بنای نفس ، برادر ، شکستگی ست
گره ذره ذره « من » شود ، آخر شکستگی ست
از حلق ِ مستجار ، حقیقت ظهور کرد
« اوج کمال خلق ، فقط در شکستگی ست »
خارم چنان ، که پای « تو » سر خم نکرده ام
این سرو قامتی ِ « من » از سر شکستگی ست
حالا که گوشه گیر بیابان غفلتم
احساس کرده ام ، اثر پرشکستگی ست
بالم شکست و ..، بند زدند و.. ، وبال شد
« من » را رها کنید ، که بهتر شکستگی ست
کشکولم از گدایی « شب » تا سحر تهی است
این هم دلیل « روشنی » از ور شکستگی ست
پرسیدم از حبیب ، طریق وصال چیست...!؟
فرمود : راه عشق سراسر شکستگی ست
شاعر : یاسر حوتی
- جمعه
- 12
- تیر
- 1394
- ساعت
- 14:18
- نوشته شده توسط
- عبدالزهرا
- شاعر:
-
یاسر حوتی
ارسال دیدگاه