همه ارض و سما
پر شد ز آه و درد و غم
کوفه قامتش میشه خم
وای وای وای
پیچیده توی شهر
امشب سکوت مبهمی
تو راهه انگاری غمی
وای وای وای
وای ، صدای مناجات نمیاد
وای ، چه کرد کوفه ای داد بی داد
وای ، امان از غریبی علی جان
******
نرو بابای من
بی تو اسیر درد میشم
از زندگی دلسرد میشم
وای وای وای
میری بابای من
به پیش زهرا مادرم
زینب چی میشه دلبرم؟
وای وای وای
وای ، چرا غرق درد و نوایی
که ، ندارم تو کوفه پناهی
من ، بمیرم برا تو الهی
وای ، امان از غریبی علی جان
شاعر : ابوالفضل آلوئیان
- یکشنبه
- 14
- تیر
- 1394
- ساعت
- 6:6
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
ابوالفضل آلوئیان
ارسال دیدگاه