گفت و قاسم به فغان ای ای تشنه لبان
اذن میدان مرا ده عمو سیرم ز جهان
رجزم یا علیه تیغ تیزم صیغلیه
در دلم شور و نوا
میروم همچو حیدر بر لبم الله اکبر
این من و کرب و بلا
کربلا کرب و بلا
قاسم بن الحسنم شیر این بیشه منم
ای لشکر از نسل شاه خبیر شکنم
در دلم شور و غوغا در سرم سودای مولا
دارم عطر گل یاس
تیغ نیزه به دستم افتخارم این که هستم
شاگرد رزم عباس
کربلا کرب و بلا
مست رویای توام غرق دنیای توام
تو قبولم کن من تا آخر پای توام
من گرفتار توام بر در بازار توام
سربازت از ازلم
ذکر شیرین جنونم احلی من العسلم
عمو جان تشنه لبم برسان آبی به لبم
اذن میدان مرا ده عمو سیرم ز جهان
- چهارشنبه
- 24
- تیر
- 1394
- ساعت
- 6:30
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه