• جمعه 2 آذر 03

 محمود اسدی

(غزل)سینه زن/وای بر من که خزان در چمنت می بینم

968
1

وای بر من که خزان در چمنت می بینم
ای یتیم حسنم چون حسنت می بینم

قدرتی نیست که لب را به سخن باز کنی
چقدَر لخته ی خون در دهنت می بینم

زرهی قد تو پیدا نشد و میسوزم
با کفن رفتی و پاره کفنت می بینم

گرگها دور و بر پیکر تو حلقه زدند
که رد پنجه روی پیرُهنت می بینم

نیزه بیرون زده از سینه ی تو،زین ماتم
دخترم را به حرم سینه زنت می بینم

بس که از جسم تو با اسب همه رد شده اند
همچنان قامت عباس تنت می بینم

قاسمم در همه ی دشت تو تقسیم شدی
به روی نعل کمی از بدنت می بینم
*******
شائق

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 22:21
  • نوشته شده توسط
  • میرکمال

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران